حس پايان . . . .


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



اگر ماه بودی به صد ناز / شاید شبی بر لب بام من مینشستی . . .♥♥ اینجا آسمان از دل من تیره تر است ، روزگارم ابریست ، من اگر تنهایم ، یاد تو با من هست♥♥ مهربانم روزگارم ابریست ، کاش این بار جای خورشید تو آفتاب شوی ♥♥ آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره ♥♥ ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من / ای حسرت روزهای شیرین در من! بی مهری انسان معاصر در توست / تنهایی انسان نخستین در من

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان dehkadeye gham و آدرس azi.love.girl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 2292
بازدید کل : 75341
تعداد مطالب : 441
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 441
:: کل نظرات : 96

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 25
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 37
:: بازدید ماه : 2292
:: بازدید سال : 8837
:: بازدید کلی : 75341

RSS

Powered By
loxblog.Com

khat cherk haye del tangi azi

تبلیغات
حس پايان . . . .
چهار شنبه 3 آبان 1391 ساعت 22:49 | بازدید : 534 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 






حس پايان در وجودم موج ميزنه ، ميخوام تموم بشم .

كنار پنجره ايستادم و به در نگاه ميكنم ، قرار بود امروز بياي .

دوست داشتم لحظه پايانم كنارم باشي و ببينمت ، اما دير كردي

دارم هر لحظه به پايان راه نزديكتر ميشم ، انگار سرعت زمان

صدها برابر شده ، به عقربه ها نگاه ميكنم و ملتمسانه ميگم آرومتر ،

توروخدا آرومتر

هنوز نديدمش ، هنوز منتظرم ، هنوز . . .

اما عقربه ها بي اعتنا تر با عجله دارن حركت ميكنن

دستام ميلرزه و نفسام به شماره افتاده چقدر سردمه ، از اين لرزش

دستام ميترسم

ياد گذشته ها افتادم همون روزايي كه هيچوقت نتونستم از ته دلم بخندم

همون روزايي كه لبخند ميزدم تا تمام دردمو توي لبخندم پنهان كنم

همون روزايي كه تكه هاي خرد شده ام رو تويه  خلوتم كنار هم ميذاشتمو

هيچ راهي براي سرهم كردنش پيدا نميكردم و آروم اشك ميريختم

بذار يكم دورتر برم ،

ياد روزي افتادم كه برا اولين بار ديدمت و چه احمقانه عاشقت شدم

بدنم سردتر شده و نفسم ديگه درنمياد ولي هنوز منتظرم بياي

يه بغض توي گلوم قلبمو قلقلك ميده و تمام تلاششو ميكنه از چشماي

سرخ شده ام فوران كنه ، ولي چشمه اشكم خشك شده

ميبيني با من چه كردي ؟ حتي ديگه اشكي برام نمونده .



تو سكوت اتاق صداي باز شدن در پيچيد و بالاخره تو آمدي

چقدر مردده صداي قدم هات ، توان اينكه برگردمو به استقبالت بيامو ندارم

صداي قدم هات ساكن شد و تو پشت سرم ايستادي

و ميگي سلام . . .

ميخوام جواب سلامتو بدم اما ديگه نفس ندارم

دير كردي و من لحظه رسيدنت به پايان رسيدم  ، منو تو آغوشت گرفتي و

چه بي صدا اشك ميريزي ، گرمي آغوش تو و تن سرد من

كنارت ايستادم و تن سردم رو به آغوش گرفتي و اشك ميريزي و ناله ميكني

چقدر آشناست جملاتت

دوستت دارم ، به خدا دوستت دارم

ولي چقدر دير ، وقتي كه به پايان رسيدم

وقتي كه نبودم تا اشكاي داغتو از روي گونه ات پاك كنمو بگم عزيزم گريه نكن

اين روزا ميگذره و يه روزي بالاخره خنده و شادي راهشو گم ميكنه و زنگ

در خونه مارو هم ميزنه و مهمونمون ميشه

چقدر تلخه وقتي از جسمم جدا شدم اشكاي داغتو  ديدم و

 دوستت دارم گفتنتو شنيدم و ناخوداگاه گريه كردم براي تمام

اشكهايي كه ريختم و نديدي و دوستت دارم هايي كه گفتم و نشنيدي

و چه تلخ به پايان رسيدم .



 





:: موضوعات مرتبط: تصاویر متحرک جالب! , ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: